فقر فرهنگی واژه ای که این روزها زیاد در محافل و مجالس ها آن را می شنویم ، اما ماهيت فقر فرهنگي چيست؟ آيا ما مي توانيم بدون ازبين بردن فقر فرهنگي ساير معضلات و مشكلات جامعه را حل و فصل نماييم؟
،فقر جزء پدیده هایی است که فقط شامل نداشتن ثروت و پول نیست، در زندگی اجتماعی اگر فردی از لحاظ فرهنگی بی صلاحیت باشد دچار فقر فرهنگی شده است.بی شک بستر امنیتی جامعه از راه فرهنگ و اطلاع رسانی مناسب صورت می گیرد و اگر ساختار جامعه ای به شکل مطلوب آماده باشد ، ناهنجاری ها ، جرایم و تخلفات به حداقل می رسد.
امروزه در شرایط بحران اقتصادی،میرود تا همه چیز از زاویه اقتصاد حلاجی و ارزیابی شودکه نتیجه چنین پدیدهای جز فراگیر شدن فقر فرهنگی چیز دیگری نیست.
در صورت بروز چنین موقعیتی،هر لحظه پنجرهای آفتابی بسته میشود و همزمان دری به سوی فساد و تباهی گشوده میگردد و در نتیجه جریان اندیشه و اعتقادات نسل امروز و فردا به دست باد سپرده میشود.
فرهنگ معمول در جوامع معمولاً به دست عوام ساخته می شود و به این علت ممکن است در این فرهنگ سازی مهم جایی برای خرافات و خیال پردازی باز شود و جای دانش و معلومات را پر کند؛ در این صورت آلودگی هایی به وجود می آید که با گذشت زمان تبدیل به باوری محکم خواهد شدو جامعه را از پیشرفت و رفتن رو به جلو باز می دارد ، در این صورت است که فقر فرهنگی در این جوامع به چشم می خورد.
مهم ترين شاخصه فقر فرهنگي جهل و ناداني است، زيرا تا كسي از شناخت و آگاهي لازم و صحيح نسبت به هستي، جامعه و انسان برخوردار نباشد، به طور طبيعي قادر نخواهد بود، تغيير و تحولي در اوضاع زندگي خود ايجاد نمايد. امام علي(ع) علم و آگاهي انسان را اصل و ريشه هر خير و جهل و ناداني را اصل و ريشه هر شري مي داند. بنابراين مبارزه با جهل و ناداني درواقع مبارزه با فقر فرهنگي به حساب مي آيد.
ريشه بسياري از مسائل اجتماعي فقر فرهنگي از نوع ديني است، چرا که ما از دين و خدا کمي فاصله گرفته ايم و هرچه اين فاصله بيشتر شود مشکلات ما نيز بيشتر خواهد شد. ما در کشورهاي غربي شاهد مسائل و معضلات اجتماعي در سطوح بالا هستيم، چرا که آنها از خدا فاصله گرفته اند و تصورمي کنند بدون دين زندگي راحت تري خواهند داشت در صورتي که نبود دين در زندگي بسياري از مشکلات را سبب مي شود.
ما امروز شاهد گرايش موج عظيمي به دين اسلام هستيم، زيرا بسياري از ملت ها به اين موضوع پي برده اند که معضلات اجتماعي نتيجه فاصله از خداوند است.
در سالهای اخیر به واسطه تهاجم فرهنگی این موضوع در میان جوانان کمرنگ شده است به طوری که برخی موضوعها به اشتباه نام خرافه به خود گرفتهاند و مردم از انجام آن سرباز میزنند. پس هرچه معنویات کم باشد بزهکاری در جامعه افزایش مییابد.
شاید با خودتان بگویید که تصور تحقق چنین فرهنگی در دنیای امروز بیشتر شبیه آرمان و آرزوست ولی همه ی ما می دانیم که این ما خود مردم امروز هستیم که فرهنگ و جریان های فرهنگی را به وجو د می آوریم و در توسعه ی آن نقش اصلی را داریم. دولت ها در به وجود آوردن ماهیت و ذات یک فرهنگ نقشی ندارند و در عمل این خود ما هستیم که اگر نسبت به هر موضوعی آگاهی و دانش کافی نداشته باشیم، پیرو چشم بسته و با تعصب آن فرهنگ و جریان فکری می شویم و دولت در واقع بیرون آمده از همین عملکرد فرهنگی ملت ها و شالوده ی جریان فکری توده های مردم خواهد بود.
پس بر یکا یک ما لازم است که سطح آگاهی و دانش خود را بالا برده و با فقر فرهنگی که ریشه ی بسیاری از بزهکاری ها و ناهنجاری ها است مبارزه کرده و به این طریق و شیوه بتوانیم میزان بزهکاری ها و ناهنجاری ها را در جامعه کاهش دهیم.